ايستادن😊نشستن

نازنين جانم سلام، تو عسل مامان تقريبا همه لغات رو ميگي و تا الان فهميدم استعداد موسيقي داري چون آهنگ موسيقيهارو از حفظ ميشي و با دهن ميزني امروز البته در واقع ديروز بردمت پيرايش .همش نگران بودم اذيت بشي و بدبين به پيرايش براي همين تا الان كه يكسال و هشت ماهت بود نبرده بودمت اما خداروشكر فقط اولش يكم گريه كردي و من باهات بازي كردم آروم شدي تا موقع سشوار كه منم به اقاي پيرايشگر گفتم سشوار نميخواد ايستادن😊نشستن...ادامه مطلب

عزيزدردانه ام ٢٩ ابان كه الان ٣٢ دقيقه ازش گذشته روزي بود كه تو يكدفعه دستتو از مبل جدا كردي و چند قدمي راه رفتي

خاله مطهره هم براي صبحانه اومده بودن خونمون واي خيلي ذوق كردم و حسابي تشويقت كردم

اميدوارم هميشه سالم و پاينده و شاد باشي و قدمهاي خوبي و خوشي و سلامتي برداري

دوستت دارم يه دنيااااااا

ايستادن😊نشستن...

علي كرچولوي مامان سلام تو ده ماهت شده باورم نميشه چقدر زود گذشت عزيزم دو ماه ديگه بايد تولد يكسالگيت رو بگيرم دوست دارم كه به سلامتي بزرگ بشي اما نه زود ولي زمان به سرعت ميگذره و من فكر ميكنم چقدر بايد قدر هر لحظه تورو بدونم  تو كوچولوي نازم گ ميگي به ميگي تقريبا و اهنگ حرفاي مارو تكرار ميكنم علي جونم سعي ميكنم اونطور كه بايد باهات رفتار كنم و بهت ياد بدم و كمكت كنم و محبت كنم بهت اميدوارم موفق باشم و مادر خوبي واست باشم نفس من دوستت دارم + نوشته شده در  چهارشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 11:49  توسط مریم  |  ايستادن😊نشستن...ادامه مطلب

علي جونم سلام باورم نميشه ٥ ماه گذشت از بودنت يادم مياد اونروزاي اولو كه من بعد از اينكه بهت شير ميدادم ميذاشتمت روي سينه ام تا ريفلاكس پيدا نكني بايد بيست دقيقه نگهت ميداشتم اما خوابم ميبرد و گاهي يكي دو ساعت همينطور روي سينه ي من خواب بودي پسر نازنينم خيلي اذت بخش بود كه وزن كوچيكتو احساس ميكردم ع ايستادن😊نشستن...ادامه مطلب

يادم رفت بگم كه امسال سال اولي هست كه تو در كنار سفره هفت سين ما حضور داري البته پارسال هم بودي اما توي دل مامان و ماماني هم بودن پيشمون امسال هم بعد از چند تا عيد ديدني رفتيم تهران پيش ماماني و بابايي و مهدي جان و البته نميدونم توي بهمن بود انگار كه بازم رفته بوديم و مهدي جون مريض سده بود حسابي و م ايستادن😊نشستن...ادامه مطلب